86/11/13
10:39 ع
باسمه تعالی
علت مهاجرت امام خمینی به پاریس
در روز 14 مهر ماه 1357 ، یکی از حساس ترین حوادث انقلاب اسلامی رقم خورد که در انتشار پیام انقلاب در جهان وتسریع در تحقق پیروزی آن بسیار مؤثر افتاد. در این روز رهبر انقلاب با چهار نفر از همراهان خود سوار بر هواپیمای عراقی به سوی فرانسه پرواز کرد.پروازی که آغازگر شمارش معکوس سقوط آخرین رژیم شاهنشاهی در ایران بود.
محاصره بیت امام در نجف
یکی از دغدغه های همیشگی کارگزاران رژیم پهلوی ، جلوگیری از فعالیت سیاسی امام خمینی بود.ساواک که مأموریت داشت از طریق اداره کل هشتم خود، از رساندن پول توسط زائران ایرانی به عراق و ورود اعلامیه ها ونوارهای متعدد امام توسط آنها جلوگیری به عمل آورد ، توفیق چندانی در این کار نداشت.از سوی دیگر شریف امامی نخست وزیر وقت با این استدلال که حضور امام در نجف باعث ارتباط زائران ایرانی با ایشان و در نتیجه ورود نوار سخنرانی های ایشان به ایران است ، پیشنهاد محدود کردن فعالیت امام را توسط رژیم عراق مطرح کرد.
اواخر شهریور ماه 57 ، امیرخسروافشار وزیر امورخارجه ایران که جهت شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر میبرد از طرف دولت مأموریت یافت تا با همتای عراقی خود در این باره مذاکره کند. پس از این مذاکره ، رئیس سازمان امنیت عراق با یک وزیر به خدمت امام آمد واز ایشان خواست از اظهار نظرسیاسی و ارسال پیام و اعلامیه و هر گونه فعالیت سیاسی خودداری کند وتهدید کرد در غیر این صورت حضور ایشان را در خاک عراق تحمل نخواهند کرد. امام خمینی خود در این باره میگوید :" در اثر فشار دولت ایران ، عراق از ما خواست که قدری کوتاه بیاییم....من گفتم که اسلام از سیاست جدا نیست...ومن دخالت سیاسی میکنم ، من هم اعلامیه میدهم و هم در ضبط، حرفهایم [را] ضبط میکنم وهم اگر مقتضی شد در منبر صحبتهایم را میکنم و این یک تکلیفی است شرعی برای من . گفتند که ما یک تعهداتی با دولت ایران داریم....گفتم :من هم یک تعهداتی با اسلام دارم و با ملت ایران ، من هم نمیتوانم که از تعهداتم دست بردارم . منتهی به این شد که ...آنها ما را محاصره کردند."
موج جدید اعتراض در ایران
با انعکاس خبر محاصره بیت امام خمینی بار دیگر اعتصاب ، تظاهرات و درگیری سرتاسر ایران را فرا گرفت . روحانیون ایران در شهرهای مختلف با صدور اطلاعیههایی این محاصره را تلاش مذبوحانه دولت ایران با همدستی دولت عراق دانسته، آن را نتیجه به بنبست رسیدن راههای مبارزه دولت با ملت اعلام کردند.
جامعه روحانیت مبارز تهران نیز با صدور اطلاعیهای ضمن محکوم کردن عمل دولت عراق، روز یکشنبه نهم مهرماه را تعطیل عمومی اعلام کرد. با انتشار این خبر در سطح شهرها ،کارگزاران رژیم همه تلاش خود را برای خنثی کردن تعطیل عمومی به کار بردند.ساواک به کلیه سازمانهای تابعه اعلام کرد :" به قرار اطلاع اخیراً دولت عراق تضییقاتی برای خمینی فراهم نموده . متعاقب آن عوامل خمینی از عراق با عدهای از قشریون در ایران تماس گرفته و تصمیم دارند به منظوراعتراض به اقدامات دولت عراق دست به تظاهرات و احتمالاً یک سلسله اقدامات ایذایی ...بزنند. سریعاً با همکاری مراجع انتظامی پیشبینی و مراقبتهای لازم معمول و هرگونه اقدامی در این مورد را به موقع خنثی ،نتایج حاصله را سریعاً ومستمراً اعلام" نمایید.
این تظاهرات و اعتصابها رژیم عراق و ایران هر دو را به وحشت انداخت و نیروهای ارتش عراق مجبور شدند از محاصره بیت امام خمینی دست بردارند.با اینکه این محاصره موقتاً برداشته شد، ولی امام خمینی با شناختی که از رژیم عراق داشتند ، ماندن در عراق را به مصلحت ندانسته ،تصمیم به ترک عراق گرفتند.
امام عراق را ترک میکند
خبر تصمیم امام بر خارج شدن از عراق بار دیگر رژیم عراق را به وحشت انداخت.آنها از این میترسیدند که ناگهان امام به طرف ایران حرکت کند.اگر جلوی او گرفته نشود، در ایران دست به فعالیت بزندو اگر جلوی او گرفته شود خطر جنگ داخلی جدی شود.به همین خاطر تصمیم گرفتند که واحدهای نظامی و انتظامی در سراسر کشور به حال آمادهباش درآیند و مرزهای هوایی و زمینی آماده دستگیری آیتالله خمینی باشند.علاوه کلیه واحدهای نظامی درحال آمادهباش باشند تا در صورتی که آیتالله خمینی به کشور دیگری رفت از وقوع حوادث ممانعت به عمل آورند.
حرکت به سوی کویت
امام در ملاقات با سعدون شاکر ، رئیس امنیت عراق فرموده بود :" هرکجا بروم ، اگر این فرشم را پهن کنم ، همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا باشد از مردم ایران جدا شوم دقیقهای اینجا نخواهم ماند." لذا امام تصمیم گرفت به کویت برود تا بعد از رایزنی به یکی از ممالک اسلامی بروند.پس از انجام مقدمات سفر ، صبح روز دوازدهم مهرماه ، کاروان امام متشکل از چهار اتومبیل از یاران امام برای بدرقه امام و دو اتومبیل از رژیم عراق برای اسکورت ایشان به طرف مرز کویت حرکت کرد.
امام خمینی در مرز کویت پس از تمام شدن کارهای اداری خروج، خطاب به بدرقهکنندگان که با اشک و آه با ایشان خداحافظی میکردند فرمود : " عزیزانم ، نگران نباشید ، من به خاطر انجام وظیفه از نجف میروم ، شما هم مشغول انجام وظیفه باشید.من از طرف دولت عراق مخیر شدم بین اینکه در نجف بمانم و به درس و بحث مشغول باشم و کار سیاسی نکنم، یا از نجف بروم وکار سیاسی بکنم. من شق دوم را انتخاب کردم. از نجف میروم برای فعالیت سیاسی و انجام وظیفه، برای اینکه فریاد مظلومیت ملت را ، ملتی که همه چیزش را حتی فرزندانش را در راه اسلام داده است به دنیا برسانم ، شما هم وظیفه خودتان را انجام بدهید و نگران نباشید. هرجا مستقر شدیم شما هم میآیید."
اما در مرز کویت ، مسئولین مرزی پس از شناختن امام از پذیرفتن ایشان خودداری کردند.امام فرمودند : " ما از همینجا به فرودگاه کویت میرویم و از فرودگاه میرویم سوریه". اما بعد از چندی پاسخ آوردند که اجازه اینکار را هم نداریم.کاروان مجدداً به صفوان ، مرز عراق و کویت برگشت.سرانجام پس از 9 ساعت معطلی ، ساعت 11 ، مأمورین عراقی امام و همراهان را به بصره بازگرداندند و ایشان در هتل شرق الاوسط بصره به استراحت پرداختند.امام در پاسخ رئیس امن العام بصره که به دیدن ایشان آمد و با عذرخواهی خواست همه چیز را به گردن دولت کویت بگذارد فرمود:"خیر تقصیر شما بود، تقصیر کویت نبود . این تقصیر شماست.من 9 ساعت بدون دلیل و بدون جهت در مرز عراق معطل بودم . شما اگر میخواهید بر مردم حکومت کنید باید نظر مردم را جلب کنید...شما علاقه ندارید به حکومت خودتان و الا این رفتار یک حاکمی که میخواهد به حکومت خودش ادامه دهد نیست . چرا اینجور رفتار کردید ؟ چرا ما را معطل کردید ؟"
هجرت به سوی پاریس
فردای آن روز ، صبح زود، احمد آقا نزد همراهان آمد و تصمیم امام را برای رفتن به پاریس اعلام کرد . امام این تصمیم را از مسائل لطیف انقلاب میدانستند. ایشان در وصیتنامه سیاسیشان نوشته اند :" از قرار مذکور بعضیها ادعا کرده اند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده . این دروغ است . من پس از برگرداندنم از کویت با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم ، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه بودند، ولی پاریس این احتمال نبود.
موضوع تصمیم امام به مأموران مراقب ایشان اعلام شد.مأموران پس از اطلاع به بغداد وموافقت مرکز، درخواست بهای 5 بلیط هواپیما کردند. ساعت 5/1 بعدازظهر مأموران عراقی کاروان 5 نفره امام را با یک هواپیمای نظامی روانه بغداد کردند.فردای آن روز، یعنی 14 مهرماه 57 ، امام و همراهان سوار بر هواپیمای غولپیکر عراقی به سمت پاریس حرکت کردند. در هواپیما امام به همراهان که پرسیدند اگر نگذاشتند پاریس پیاده شویم تکلیف چیست؟ فرمودند:" شماها از سفر خسته شدهاید؟ شماها که جوانید نباید خسته شوید ، من که خسته نشدهام .جای دیگر میرویم.فکر کنید کجا برویم بهتر است ؟ جای دیگری از الآن در نظر بگیرید که اگر پاریس راه ندادند آنجا برویم."
پس از فرود هواپیما در فرودگاه اورلی پاریس در ساعت 50/16 روز جمعه 14/7/57 به وقت ایران و استقرار امام در آپارتمانی که توسط چند نفر از دانشجویان و هواداران امام آماده شده بود ، نماینده کاخ الیزه نزد امام آمد و پیام رئیسجمهور را ابلاغ کرد که حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید. امام در پاسخ فرمود :" ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست . من هر جا بروم حرفم را میزنم ،من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند.من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد؟"
با انتشار خبر ورود امام به پاریس از صبح زود دانشجویان و ایرانیان مقیم پاریس به سوی محل اقامت امام سرازیر شدند.همان روز(15 مهر) پیام امام خطاب به ملت ایران در پاریس منتشر شد. این پیام را امام در آخرین ساعات در بغداد در شرح مهاجرت خود نوشته بودند.در این پیام آمده است:"...اکنون که من ناچار باید ترک جوار مولا امیرالمؤمنین علیه السلام را نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم – که مورد هجوم همه اجانب و وابستگان به آنان هستید – باز نمیبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند ، به سوی فرانسه پرواز میکنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست، عمل به تکلیف الهی مطرح است ، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است .ما و شما امروز که نهضت اسلامی بر مرتبه بسیار حساس رسیده است مسئول هستیم.اسلام از ما انتظار دارد....شما مردان و زنان تاریخ باید پایداری در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان ونسلهای آینده ثابت کنید....وقتی مطالعه روحیه مردان وزنان جوان از دست داده را میکنم که شجاعانه در مقابل مصائب ایستادگی کرده و میکنند ، برای خود احساس شرمندگی میکنم."
رفت و آمد هواداران امام وتماس بیوقفه خبرنگاران از سرتاسر جهان یاران امام را به فکر "کمیته تصمیمگیری " و تقسیم مسئولیتهای اقامتگاه ، ترجمه، تلفن ، مصاحبه و تنظیم اطلاعیه انداخت . کمیته تشکیل گردید.اولین اطلاعیه در شرح هجرت از نجف تا پاریس تنظیم شد ، اما بر سر این که چه کسی اطلاعیه را امضا کند اختلاف افتاد.حاج احمدآقا داوری را به نظر امام موکول کرد.گزارش تشکیل کمیته خدمت امام داده شد . امام با صراحت تمام فرمودند:" نه رئیس دفتر به من ببندید ، نه این اسمهای دیگر که آوردهاید ، من یک آخوندم ، یک طلبه هم پای تلفن باشد کافی است. هیچ یک از این چیزها لازم نیست."
روز دوم اقامت ( 16 مهر) امام فرمودند: اینجا کوچک است ، جای دیگر تهیه شود .دوستان امام ساختمان جادار و ساده ای را در حومهی پاریس ، نوفل لوشاتو ، 40 کیلومتری یافتند و امام را برای دیدن به آنجا بردند . امام آنجا را برای اقامت پسندیدند و از همان ساعت خودشان در آنجا مستقر شدند و آنجا را مرکز فرماندهی انقلاب قرار دادند.
دولت فرانسه تحت فشار افکار عمومی
منافع فرانسه اقتضا میکرد بر امام سختگیری کند ، ولی منافع فرانسه در روابط اقتصادی و نفتی خلاصه نمیشد، بلکه آبرو و حیثیت بینالمللی فرانسه نیز جزئی از منافع ملی او محسوب میشد که نباید نسبت به آن بیتفاوت باشد. با انتشار خبر سختگیری دولت فرانسه، واکنش سیاستمداران ، احزاب ، شخصیتها و مردم ایران ، دولت فرانسه را در تنگنا قرار داد.
بومدین رئیسجمهور الجزائر با ارسال پیامی از امام خمینی برای رفتن به الجزایر دعوت کرد و اعلام نمود :" شما میتوانید تا هر زمانی که ضروری میدانید در الجزایر وطن دوم خود اقامت کنید ." یاسرعرفات رهبر آزادیبخش فلسطین ، انقلابیترین چهره آن زمان با ارسال پیامی به محضر "مجاهد اکبر امام خمینی " تأثر خود را " از رنجی که در غربت و دوری از وطن عزیز "میکشد اعلام کرد و از این که در شرایطی نیست که امام را به وطن پاره پاره و خونینش دعوت کند اظهار تأسف کرد وآرزو کرد که" ای کاش وطنی داشتم که شما بر خاکش قدم میگذاشتید ."
علمای اندونزی، اتحادیه سوسیالیست عرب ، مجمع مسلمانان لیبی ، گروه دانشجویان ناصری مصر ، اتحادیه دانشجویان مسلمان با ارسال پیامهایی ضمن محکوم کردن دولت عراق و کویت از دولت فرانسه خواستند تا مشکلاتی برای امام خمینی ، پیش نیاورد.
سیل نامهها، تلگرافها و طومارها به پاریس، در محکوم کردن اقدامات دولت عراق وکویت و در حمایت از امام خمینی و درخواست مهماننوازی و رعایت حقوق بشر فرانسه ، این دولت را به شدت تحت تأثیر قرار داد. اعلامیه مراجع قم در مورد مهاجرت امام خمینی ، تلگراف آیت الله وحیدی خدمت امام خمینی ، تلگراف جامعه روحانیت ، وکلای دادگستری ، علمای مجاهد ایران ، اساتید دانشگاههای ایران ، قضات ایرانی ، پزشکان شیراز، مدرسین حوزه علمیه قم ، علمای آذربایجان ، جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر ایرانی و جامعه روحانیت گیلان و دهها تلگراف دیگر به رئیس جمهور فرانسه ، گلباران سفارت فرانسه در ایران و صدها نامه به سفارت فرانسه در ایران ، همراه با موج اعتصابات ، تظاهرات ودرگیریهای خونین در حمایت از امام خمینی ، دولت فرانسه را مجبور به نرمش در مقابل امام خمینی کرد.
پیآمدهای مهاجرت به پاریس
هجرت امام خمینی به پاریس هم بهانهای به دست کجاندیشان بهانهجو بود و هم برکتی برای مبارزان ستیزهجو.بعد از استقرار امام در پاریس، مبارزان ملت سخت آماج حملات مسموم قرار گرفتند که :" همه جور مرجع تقلید شنیده بودیم ، مرجع تقلید در مشهد ، قم ،کربلا و نجف ، اما مرجع تقلید پاریسنشین نشنیده بودیم ." امام بارها مساله رفتن به پاریس را توضیح دادند:" اینجانب به واسطه اتفاقاتی از نجف اشرف به سوی کویت حرکت و آنجا، از ورود، حتی برای عبور از شهر به ایستگاه(فرودگاه) منع شدم ،ناچار به پاریس آمدم ، چون احتمال همین توطئه در سایر کشورهای اسلامی بود و بنا دارم هر وقت محل مناسبی که بتوانم به خدمت خود ادامه دهم ممکن شد ، بروم در بلدی اسلامی." به همین جهت یاران امام دیپلماسی خود را فعال کردند تا با سران کشورهای اسلامی برای اقامت امام خمینی مذاکره کنند.پس از مذاکرات و مشورتها ، امام خمینی به این نتیجه رسیدند که پاریس از جاهای دیگر مناسبتر است.در نامهای به آیتالله نوری همدانی در نهم آبان نوشتند :" اینجانب تا بهدست آوردن محلی در کشورهای اسلامی در صورت عدم مزاحمت اینجا هستم ، گرچه از جهاتی ناگوار است ، لکن برای رساندن صدای ملت به عالم مناسب است ."
به هرحال مهاجرت امام خمینی به پاریس نقطه عطفی در تحولات 1357 بود . به نظر میرسید آنچه رژیم تدبیر میکرد نتیجه عکس میداد. به گفته سایروسونس وزیر امور خارجه آمریکا :" اقداماتی که برای وادار ساختن دولت عراق به اخراج آیتالله خمینی از پاریس به عمل آمد ، نتیجه عکس بخشید ، زیرا با عزیمت آیتالله به پاریس کلیه نیروهای مخالف به دور او گرد آمدند و با دسترسی وی به وسائل ارتباط جمعی و امکانات پیشرفته ، فعالیت و تظاهرات مخالفان در ایران تحت کنترل مستقیم او قرار گرفت ."
یکی از امکانات تماس پاریس- تهران یک خط تماس بود که کارمندان مخابرات ایران بین ایران و نوفللوشاتو برقرار کرده بودند . از دفتر امام سخنرانیها و پیامها به این خط منتقل میشد و برادران مخابرات آن را به اشخاص مختلف برای ضبط متصل میکردند و از طرف دیگر کارمندان مخابرات کلیه اخبار مردمی و روزنامهها و حتی مکالمات تلفنی شخصیتهای رژیم را ضبط و به پاریس منتقل میکردند و این اخبار هرروز به سمع امام میرسید."
یکی دیگر از برکات استقرار امام در پاریس امکان انعکاس صدای مردم در سطح جهانی بود. به قول پارسونز سفیر انگلیس در ایران :"آیتالله خمینی از پاریس از تمام امکانات ارتباطی مدرن جهان برخوردار بود.خبرنگاران رسانههای خبری از چهار گوشه دنیا در آن حضور داشتند.پرشنوندهترین منبر خطابهی جهان را در اختیار گرفت.منبری که هرگز در یک کشور اسلامی مانند سوریه و الجزایر در اختیار او قرارنمیگرفت."
بدینترتیب امام خمینی از 15/7/1357 تا 11/11/1357 ، کمی کمتر از چهار ماه در پاریس مستقر شد و با تدابیر خردمندانه خود هدایت حرکت انقلاب اسلامی را تا پیروزی نهایی و سرنگونی آخرین رژیم شاهنشاهی در ایران ادامه داد.
---------------------------------------
86/11/13
10:14 ع
دلیل افشاگری و مخالفت امام خمینی (ره) با کاپیتولاسیون
کاپیتولاسیون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معنای شرط گذاشتن و در لغت به معنای سازش و تسلیم است. کاپیتولاسیون به قراردادهایی اطلاق میشود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرودولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا میشود. به همین جهت در فارسی به آن «حق قضاوت کنسولی» نیز گفته می شود .
دلیل افشاگری و مخالفت امام خمینی (ره) با کاپیتولاسیون
کاپیتولاسیون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معنای شرط گذاشتن و در لغت به معنای سازش و تسلیم است. کاپیتولاسیون به قراردادهایی اطلاق میشود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرودولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا میشود. به همین جهت در فارسی به آن «حق قضاوت کنسولی» نیز گفته می شود .
این قراردادها اغلب میان دولتهای اروپایی و دولتهای آسیایی و آفریقایی بسته میشدند؛ چرا که از نظر اروپاییان دادگاه ها و مؤسسات قضایی این کشورها قادر به حمایت کافی از اتباع خود نبودند.
سابقه کاپیتولاسیون در ایران به معاهده ترکمنچای بازمیگردد که بر اساس فصل هشتم آن این امتیاز به اتباع روس داده شد. گر چه این امتیاز در زمان رضاخان پهلوی ملغی اعلام شد (1306 ش) اما محمدرضا پهلوی درصدد احیای آن در حکومت خود برآمد، البته این بار نه برای اتباع روسی بلکه برای اتباع آمریکایی! از مدتها قبل آمریکا قصد داشت تا امتیاز کاپیتولاسیون را از دولت ایران بگیرد و عاقبت در تاریخ 21 مهرماه 1343 به مقصود خود نائل آمد و توانست براساس لایحه حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت ایران و مصوبه مجلس شورای ملی ایران ، به کلیه نظامیان و ماموران سیاسی خود این حق را بدهد که چنانچه مرتکب هر خیانت و جنایتی در ایران شدند، دستگاههای انتظامی و قضایی ایران حق هیچگونه مداخله و محاکمه آنان را نداشته باشند و جنایتکاران مستقیما به آمریکا برای رسیدگی به جنایتشان اعزام شوند و بدین ترتیب حکومت پهلوی ، ننگ دیگری را بر دامن ملت ایران نشاند و رسوایی و افتضاح هر چه بیشتر خود راآشکار کرد. طوری که ، یکی از بزرگترین خیانتهای حکومت پهلوی پس از قیام 15 خرداد 1342، که زمینه را برای تبعید امام خمینی(ره) به خارج از کشور فراهم کرد ، تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی بود.
امام خمینی که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی آمریکایی در ایران آگاهی داشت و از تصویب کاپیتولاسیون نیز اطلاع یافته بود تصمیم گرفت تا این توطئه بزرگ و ننگین را افشا کند از اینرو در حالیکه رژیم میکوشید تا با برگزاری تبلیغاتی پر زرق و برق جشن چهارم آبان 1343هـ . ش مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه مسأله کاپیتولاسیون را به فراموشی بسپارد، امام خمینی سخنرانی خود را در همان روز(چهارم آبان 43) ایراد و در همه جا منتشرکردند. وی در این سخنرانی ابتدا با انا… و اناالیه راجعون شروع کرده و روز قبولی کاپیتولاسیون را روز عزای ملت نامگذاری کردند و دولت و مجلسیان ایران را نوکران آمریکا نامیدند و قدرتهای شرق و غرب را محکوم کرده و جمله مشهور خود «آمریکا از انگلیس بدتر انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، لکن امروز سر و کار ما با آمریکاست » را ادا کردند و همچنین امام در اعلامیهای تصویب لایحه کاپیتولاسیون را « سند بردگی ملت ایران» و «اقرار رژیم به مستعمره بودن ایران و ننگینترین و موهنترین تصویب نامه غلط دولتهای بیحیثیت» نامید و نسبت به سوء استفادههای ناشی از آن هشدار داد.
این اعلامیه در تهران و برخی شهرهای کشور پخش شد و تعداد زیادی از آن در خانههای آمریکائیان ساکن تهران انداخته شد.
9روز پس از سخنرانی در نیمه شب 13 آبان صدها کماندو منزل امام در قم را محاصره و ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل کردند و با یک هواپیمای باری و به همراه دو مأمور امنیتی به ترکیه تبعید کردند و مدتی بعد حاج آقا مصطفی فرزند ارشد امام نیز به همان تبعیدگاه فرستاده شد و بعد از 11 ماه به دلیل اعتراضات مجامع روحانی ایران و عراق ، به عراق تبعید شد و به مدت 13 سال و تا 5 ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در آن کشور به سر برد.
اندکی بعد از کاپیتولاسیون، آمریکاییها مبلغ 200 میلیون دلار برای خرید تسلیحات از آمریکا در اختیار رژیم شاه قرار دادند . محافل سیاسی ایران این وام را پاداش آمریکا به شاه در قبال تصویب کاپیتولاسیون عنوان کردند.
امام خمینی از پذیرش کاپیتولاسیون بعنوان امضای سند بردگی ایرانیان یاد می کنند ، به گونه ای که جیمزبیل، محقق آمریکایی، در مورد این سخنرانی چنین می گوید: (این سخنرانی پرشورایشان، یکی از مهمترین و تحریک کننده ترین بیانات سیاسی ایراد شده درایران در این قرن می باشد. حضرت امام خمینی (ره) در این سخنرانی با کمال قدرت و بطور مستقیم، شاه و آمریکا را به دلیل تلاش برای نابود کردن یکپارچگی و استقلال ایران مورد حمله قرار داد.)
متن سخنرانی تاریخی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران 4 آبان 1343 در قم با موضوع عزای عمومی و دعوت مردم و علما به قیام علیه تصویب کاپیتولاسیون ، بدین شرح است :
بسم الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
عید ایران را عزا کردند
من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده است[گریه حضار]. ناراحت هستم[گریه حضار]. قلبم در فشاراست.[گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کرده اند [گریه حضار]. عزا کردند و چراغانی کردند[گریه حضار]؛ عزا کردند دسته جمعی رقصیدند[گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
تشریح قانون «کاپیتولاسیون»
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین[تا] مستشارن نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانوادهایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا درامریکا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و بازنفسشان در نیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امرننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چناچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود –لابد این جوراست- بعد از سه – چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلاردر عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند!می فهمید یعنی چه ؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلییون –آنطور که حساب کردند- سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایران استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، درازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟
سایر ممالک خیال می کنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است؛ نمی داننند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سر نیزه است! این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی نداند. علمای طراز اول، مراجع- بسیاری شان- تحریم کردن انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند»....
«آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می داند بدون اطلاع ملت به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود ؟حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد ؟ به ننگین ترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت امریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه آمریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!
به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم متشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم دولت، به یکی از صاحب منصبان عالیرتبه ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!
امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن 2500 ساله ، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه به ننگین ترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهای بی حیثیت رأی می دهد، و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالم معرفی می کند؛ و با سر افرازی هرچه تمامتر دولت از تصویبنامه غلط دفاع می کند و مجلس رأی می دهد. از بعضی منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی، پیشنهاد کرده اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته اند. تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می هد.
علما و روحانیون که می گویند باید قدرت سرسنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند، باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملی باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و ما را مواجه با این مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعده انسانیت و ملیت با همچو سند اسارتی صد در صد مخالف هستند، نفس نمی کشند؛ و جز دو- سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کرده اند، خاموش نشسته اند؟ برای آنکه اتکا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون می ریزند؛ به زندان می اندازند.
آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر داده ام: خطر برای قرآن مجید؛ برای اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای استقلال کشور.
من نمی دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضرری برده است که اینقدر پافشاری برای محو اسم آن می کند. اگر پناه به قران و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمی دهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه نمی دهد که مفاخر ملی اسلامی شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه ، برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش می آورد.
اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد. و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.
هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکی است. و آن پشتیبانی از دیانت مقدسه اسلامی و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین است. اختلافی بین علمای اعلام و نگهبانان اسلامی در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری جزئی و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امورفرعی، مانع از وحدت نظر در اموراصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کرده اند با سم پاشیها می توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کرده اند. اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای کو چکترین افراد تواضع و کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و مراجع عظام- کثرا? امثالهم. لازم است جوانهای متعصب و طلاب تازه کار از زبان قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند. علمای اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بی نظمیها در فکر اصلاح عمومی هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایی که از ناحیه هیأت حاکمه پیش می آید ناراحتیهای روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیه حوزه ها و اصلاح همه جانبه است، باز می دارد. با احساس خطر برای اسلام و قرآن کریم ، برای ملت و ملیت مجال تفکردر امور دیگر باقی نمانده. اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
آیا ملت مسلمان می داند که در حال حاضر عده ای از علما و مبلغین و طلاب و بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر می برند، و بر خلاف قوانین آنها را بدون رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی کرده اند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم ، است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهدشد. هیأت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگـانان محـترم ، برای نان و آب فـقرا مستمـندان، برای زمســتان ســیاه بی خانمانها، برای پیدا کردن کار برای جوانان فارغ التحصیل و سایر طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن، دست می زند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه، که فساد آن بر همه [روشن است] و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شود، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است؛ بازار ایران از دست ایرانی و مسلم خارج شده است، و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد.
من از فکر زمستان امسال رنج می برم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت بسیاری از فقرا و مستمندان را پیش بینی می کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیه ای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به امر ضروری بفرمایند. از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دول اسلامی را از شر اجانب خواستار است. – خذلهم ا? تعالی- والسلام علی من اتبع الهدی. (صحیفه امام ، جلد اول ص 415و 409 )
86/11/13
10:3 ع
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ؛ انقلاب دوم
یکی از آثار مهم و سرنوشت ساز انقلاب اسلامی ، تسخیر لانهجاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) در سیزدهم آبان ، ?????است که به دلیل بعد گسترده آن در داخل و خارج کشور به نام " انقلاب دوم " نام گرفت .
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ؛ انقلاب دوم
یکی از آثار مهم و سرنوشت ساز انقلاب اسلامی ، تسخیر لانهجاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) در سیزدهم آبان ، ?????است که به دلیل بعد گسترده آن در داخل و خارج کشور به نام " انقلاب دوم " نام گرفت .
امام خمینی (ره)درپیامی ، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام (ره) را "انقلاب دوم" و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول برشمردند. برای درک این تعبیر لازم است ابعاد پیچیده این حرکت از جنبههای مختلف سیاسی، امنیتی، حقوقی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد.حرکت دانشجویان تداوم حرکتی بود که از 15 خرداد 1342 آغاز شده و در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسیده بود; اما انقلاب اسلامی نمیتوانست بدون خشکاندن ریشههای استعمار به حیات خود ادامه دهد و مردم ایران باید مبارزه خود را برای جلوگیری از تکرار تجربه تاریخی 28 مرداد 1332 در داخل کشور ادامه میدادند.
هنگامی که اسناد موجود در سفارت به دست آمد و گزارشهای مستندِ دخالت امریکا در امور داخلی ایران و طراحی توطئههای مختلف ـ قبل و بعد از پیروزی انقلاب ـ آشکار شد; امام (ره) رهبری حرکت دانشجویان را شخصاً برعهده گرفت و مبارزه علیه ریشههای نفوذ امریکا در ایران به اوج رسید. پس از تصرف لانه جاسوسی ، نظر امام خمینی درباره مبارزه همزمان علیه استبداد سلطنتی و سلطه استعماری، به اثبات رسید.
با افشای اسناد لانه جاسوسی، در عمل مشخص شد که اگر مبارزه تنها با سقوط نظام استبدادی پایان یافته تلقی شود، باز هم امکان توطئه دشمنان و تکرار حوادث تلخ گذشته فراهم خواهد بود و آنچه این نظریه را تکامل میبخشد، تحقیق عمیق در اسناد لانه جاسوسی امریکاست. علاوه بر این، حرکت دانشجویان و رهبری صحیح امام(ره)، اُبهت ظاهری و هیمنه خودساخته امریکاییها را در جهان فرو ریخت.
این حرکت دانشجویان خشم آمریکاییها را برانگیخت و آنها که ناتوان از درک ملتی استقلال طلب و آزادیخواه بودند، بر ضد جمهوری اسلامی ایران ، به اقداماتی نظیر، فشار آوردن به مجامع بینالمللی مانند سازمان ملل، سازمان کنفرانس اسلامی، شورای امنیت و ...، ایجاد جو منفی تبلیغاتی علیه دانشجویان مسلمان و برخی اقدامات دیگردست زدند ؛ اما پس از بیثمر بودن این اقدامات به اقدامات جدیتری روی آوردند؛ از جمله: قطع کامل روابط سیاسی در 20 مهر 1359، حمله نظامی به ایران و تجاوز به خاک کشورمان که به شکست مفتضحانه آنها در صحرای طبس انجامید و نیز محاصره اقتصادی و بلوکه کردن دارایها و اموال ایران ودر حال حاضراعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی به بهانه موضوع هسته ای ؛ که هیچکدام تاکنون در عزم ملت ایران برای مقابله با ظلم و بیعدالتی جهانی و منشا اصلی آن در جهان یعنی استکبار جهانی ( آمریکا) خللی وارد نکرده است.
13آبان روز تسخیر سفارت آمریکا و مبارزه با استکبار جهانی
در ابتدای انقلاب و زمان حکومت دولت موقت، در سرتاسر کشور، حرکتهایی میشد تا جو سیاسی جامعه را ملتهب و پیچیده کند. بعدها معلوم شد که مرکز تمامی این فتنهها و جریانات ضدانقلابی، در سفارت آمریکا در تهران است؛ در حالیکه موضع منافقانه آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی مانع از روشن شدن چهره واقعی آمریکا در میان مردم گردیده بود. به همین جهت، امام خمینی، بیانات قاطعی علیه ابرقدرتها و بویژه آمریکا، ابراز فرمودند و خصوصا با ورود شاه به آمریکا فرمان مقابله را به تمامی دانشآموزان و دانشجویان و طلاب علوم دینی صادر نمودند.
در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ایران، دانشجویان تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند. دانشجویان گرد هم آمدند و طی یک راهپیمایی تا سفارت آمریکا، از دیوارهای سفارت بالا رفته و علیرغم مقاومت محافظین و آمریکاییها، سفارت را به تصرف کامل درآوردند.
در هنگام تسخیر سفارت، آمریکاییها، به سرعت مشغول نابود کردن بسیاری از اسناد دخالتها و تجاوزارت و غارتهای خود شدند ولی پس از تسخیر سفارت به سرعت از نابودی باقیمانده اسناد جلوگیری شد و بعدها اسنادی که از لانه جاسوسی آمریکا به دست آمده بود چاپ شده و در اختیار همگان قرار گرفت.
به محض انتشار این خبر، مردم بسیاری با خشم و انزجار مقابل لانه جاسوسی تجمع کرده و از حرکت دانشجویان حمایت نمودند. امام خمینی نیز در پیامی این حرکت را انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول نامیدند . به این ترتیب روز 13 آبان سالروز تسخیر سفارت آمریکا در ایران به دست دانشجویان غیور این سرزمین درسال1358، به نام روز مبارزه با استکبار جهانی در تاریخ کشور ایران به ثبت رسید .
86/11/13
9:59 ع
بسمه تعالی
احیای رژیم کاپیتولاسون و تبعید امام خمینی (ره )1
پیشینه رژیم کاپیتولاسیون
مفهوم حقوقی کاپیتولاسیون عبارت از قراردادهایی است که به موجب آن اتباع کشوری در قلمرو دولتی دیگر مشمول قوانین کشور خویش باشند واز حق دادرسی کنسولی برخوردار گردند.پیدایش کاپیتولاسیون به سدههای چهارم تا ششم هجری برمیگردد که در بیزانس نسبت به اتباع برخی از شهرهای پیشرفته آن زمان ایتالیا، حقوق ویژه ای داده شده بود.
کاپیتولاسیون در اواسط قرن 12 هجری شکل جدیدی به خود گرفت و بهطور یکجانبه از سوی دولتهای مقتدر اروپا بر کشورهای شرق تحمیل شد.در عهدنامهای که در سال 1119 خورشیدی (1740 م) میان سلطان محمد اول (شاه عثمانی ) و لویی پانزدهم (شاه فرانسه ) به امضا رسید ، اتباع فرانسه در قلمرو دولت عثمانی از اختیارات گستردهای برخوردار شدند و رژیم کاپیتولاسیون را رسماً بر آن کشور تحمیل کردند.دیری نپایید که بیش از پانزده دولت، مانند انگلستان ، فرانسه ، روسیه تزاری ، هلند و ... از دادرسی کنسولی در کشورعثمانی برخوردار شدند.این رژیم در ممالکی که زیر سلطه عثمانی قرار داشت، مانند عراق ، سوریه ، فلسطین و لبنان نیز برقرار شد و سپس به مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه مانند ایران و خاور دور مانند چین ، ژاپن ، تایلند نیز سرایت کرد.
کاپیتولاسیون در ایران
این رهاورد استعماری برای نخستین بار در سال 1202 خورشیدی همراه با معاهده اسارتبار ترکمانچای رسماً بر ایران تحمیل شد و اتباع دولت تزار روسیه در ایران از مزایای کنسولی و قضایی بهرهمند شدند. به دنبال آن دیگردولتهای استعمارگر مانند انگلیس وآمریکا نیز، این امتیاز ننگبار و غیرقانونی را برای اتباع خود، از زمامداران نالایق و وابسته آن روز گرفتند.اتباع برخی دیگر از دولتهای مقتدر، مانند فرانسه ، آلمان ، اسپانیا ، اتریش ، ایتالیا ، آرژانتین ، دانمارک ، بلژیک ، برزیل ، مکزیک ، سوئد ، سوئیس ، هلند و... نیز با استفاده از معاهده ترکمانچای به خیل خداوندگاران کاپیتولاسیون پیوستند.این معاهده تحمیلی بیش ازیک سده پایههای اصلی سیاست خارجی ایران با بیگانگان را تشکیل میداد و راه رخنه ، نفوذ و دخالت اتباع بیگانه در امور کشور را هموار میکرد و به آنان مجال میداد که بیپروا به هر جنایتی در ایران دست بزنند و استقلال سیاسی ، قضایی وملی ایران را مورد تجاوز قرار دهند.
الغای کاپیتولاسیون
در پی نهضتهای اسلامی در سده پیشین، زمزمههای مخالفت با رژیم کاپیتولاسیون در ایران بتدریج اوج گرفت و اعتراضاتی مطرح شد ، اما دولتهای مقتدر ومتجاوز به نارضایتیهای عمومی بهایی نمیدادند.با وجود این، عواملی در تزلزل پایههای این رژیم نقش عمدهای داشت:
1- اوج خشم و نفرت ملت ایران از دخالت بیگانگان در امور کشور
2- بیداری تودهها در پی نهضتها و خیزشهای اسلامی و اوج روحیه استقلالطلبی که با رژیم کاپیتولاسیون تضاد داشت.
3- پایان دوران سیاه رژیم کاپیتولاسیون در جهان
4- فروپاشی رژیم تزار وپیروزی انقلاب شوروی، زیرا دولت سوسیالیستی شوروی طی بیانیهای کلیه معاهدات دولت سابق را که حقوق ملت ایران را ضایع کرده بود از درجه اعتبار ساقط دانست.
این موضع دولت شوروی پایههای رژیم کاپیتولاسیون را در ایران بشدت لرزاند و به ملت ایران جرأت زیادتری بخشید تا با جدیت بیشتری الغای کاپیتولاسیون را خواستار شوند.سرانجام رژیم کاپیتولاسیون در سال 1307 خورشیدی در ایران پایان یافت و لکه ننگی که از این راه به دست شاهان خیانتپیشه بر جبین ایران نشسته بود زدوده شد.
احیای رژیم کاپیتولاسیون
رژیم شاه به منظور عوامفریبی، لغو کاپیتولاسیون را از به اصطلاح شاهکارهای پدر خود برشمرد وبارها در سخنرانیها ونوشتههای خویش آن را از افتخارات دودمان پهلوی وانمود کرد وروی این ادعای دروغ جارو جنجالهای گستردهای را به راه انداخت ، اما دیری نپایید که طبق سیاست برتریجویی آمریکا به احیای رژیم کاپیتولاسیون دست زد ومصونیت سیاسی و قضایی اتباع آمریکا در ایران را در 21 مهرماه 1343 در مجلس شورای ملی آن روز، به دست مشتی عناصر خودباخته که به نام نمایندگان برکرسی پارلمان تکیه زده بودند رسمیت بخشید .
طبق اسنادومدارک موجود واظهارات مقامات آن روز ایران ،آمریکا از سال 1340 در دوران ریاست جان اف کندی از رژیم شاه خواست به اتباع آن کشور در ایران حق قضاوت کنسولی ببخشد ورژیم کاپیتولاسیون را در مورد اتباع آمریکا در ایران برقرار کند. مقامات آمریکایی از این امتیازخواهی چند هدف را دنبال میکردند :
1- تحقیر ملت ایران
2- انگیختن مستشاران و کارشناسان فنی واداری و دیگر اتباع آمریکا به زیستن وسکونتگزیدن در ایران
3- قبضه کردن بازار ایران
4- واداشتن مقامات ایران به نگهبانی از اتباع آمریکا و اماکن و اموال آنان
5- ترکتازی و برتریجویی در برابر رقیبان
سیر احیای رژیم کاپیتولاسیون
لایحه مصونیت اتباع آمریکا در ایران نخست از سوی دولت امیر اسدالله علم در 13 مهرماه 42 به تصویب رسید، در 25 دیماه آن سال به مجلس سنا برده شد، در سوم مردادماه 43 مورد تصویب مجلس سنا قرار گرفت و در 21 مهرماه 43 مجلس شورای ملی نیز آن را به تصویب رسانید.فشار سفارت آمریکا برای تصویب این لایحه تا آن پایه بود که دولت ومجلس ناگزیر شدند بدون درنظر گرفتن آداب و رسوم قانونگذاری ، آن را به رأی بگذارند.لایحه را نه به کمیسیونهای دادگستری و نظام فرستادند و نه برای مطالعه در اختیار نمایندگان قرار دادند و نه به اشکالات بسیاری از نمایندگان که اشکال اساسی به لایحه داشتند و روی برخی از کاستیها و نواقصی که در لایحه وجود داشت انگشت گذاشتند، بها دادند و با تهدید و ارعاب نمایندگان را بر آن داشتند که رأی خود را به صندوق بریزند و سرانجام با 74 رأی موافق در برابر 61 رأی مخالف ، ماده واحدهای را که دربردارنده مصونیت ومعافیت اتباع آمریکا در ایران بود به اصطلاح به تصویب رسانیدند ودر سایه انقلاب سفید شاه، رژیم کاپیتولاسیون را احیا کردند.
شاه به خوبی میدانست ملت قهرمان ایران هرگز چنین ننگی را تحمل نخواهد کرد ودر برابر آن بیتفاوت نخواهد نشست، از اینرو با سانسور شدید کوشش به عمل آورد که از نشر این جنایت تاریخی جلوگیری کند وآن را همانند صدها خیانت دیگر دور از چشم تودهها پوشیده نگهدارد.از اینرو از انعکاس آن در مطبوعات بشدت جلوگیری کرد و با بهصدا درآوردن طبل توخالی انقلاب سفیدوبا به راه انداختن جشن و چراغانی به مناسبت روز 4 آبان (روز تولد شاه ) کوشید مردم را سرگرم کند و از حوادثی که در پشت پرده جریان دارد دور وبیخبر نگه دارد.
امام و جریان کاپیتولاسیون
هنوز چند روزی بیشتر از احیا وتصویب رژیم کاپیتولاسیون نگذشته بود که مجله داخلی مجلس شورا به دست امام رسید واو دریافت که رژیم شاه چه ضربه ویرانگری بر بنای استقلال ایران زده وچه خیانت بزرگی به ملت شریف و آزاده این کشورکرده است.
خبر آشفتگی و ناآرامی امام بتدریج بر سر زبانها افتاد و بسیاری برای اطلاع و آگاهی از جریان، راهی قم شدند و با او ملاقات کردند واز علت ناراحتی او جویا شدند.امام به منظور برملا کردن این خیانت زیر پرده شاه، بر آن شد که با ایراد نطقی تند و افشاکننده و اعلامیهای سازنده ، همگان را برای مبارزه و مقابله با این توطئه فراخواند.وی به منظور آگاهکردن علما و روحانیان مرکز و شهرستانها پیکهایی همراه با نامه به اطراف و اکناف کشور روانه کرد و خود نیز با مقامات روحانی قم به گفتگونشست و کوشش فراوانی به عمل آورد که آنان را به حرکت درآورد و با خود همراه سازد.
پس از آماده شدن زمینه، نوبت افشاگری رسید وتصمیم او به سخنرانی در روز دوشنبه4 آبان 43 که مصادف با تولد حضرت زهرا (س) بود، همه جا منعکس شد.شاه که با تکیه بر بازوی پوشالی امپریالیسم امریکا و با قدرت سرنیزه و سازوبرگهای نظامی وارده از امریکا به سلطه فاشیستی خود ادامه میداد ، به خود حق میداد که از هرحرکت وسخنی که موجب شعلهورشدن آتش خشم و نفرت مردم نسبت به امریکا شود، تا آنجا که ممکن است جلوگیری کند وچون به تجربه دریافته بود که امام را با تهدید وارعاب نهتنها نمیتوان ازکاری بازداشت ،بلکه موجب قاطعیت اودر انجام آن خواهد شد ، درصدد برآمد از طریق عناصر به ظاهر غیر وابسته ، او را از حمله بر ضد امریکا بازدارد.لذا فردی را که تا حدودی دارای وجهه بیطرفی بود روانه قم کرد تا امام را از ایجاد جو ضدامریکایی در محیط مذهبی ایران برحذر دارد.این فرد که پس از کوشش زیاد موفق نشد با امام ملاقات کند، بهناچار به دیدن حاج آقا مصطفی خمینی رفت و به امام پیام داد که امریکا از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است.امام که از این پیغام دریافت نقطه ضعف رژیم شاه در آن شرایط، در تحریک تودهها وشورانیدن آنان بر ضد امریکا میباشد ، درسخنرانی واعلامیه تاریخی خویش ، امریکا را با شدیدترین لحن مورد انتقاد و اعتراض قرار داد.
نطق تاریخی امام خمینی (ره)
ساعت 10 صبح 4 آبان 43، امام با چهرهای برافروخته، در مقابل مردم که از اطراف و اکناف برای شنیدن نطق امام در منزل او جمع شده بودند ظاهر شد. مردم با شعار صلوات نسبت به او ابراز احساسات کردند و آنگاه که امام سخنرانی خود را با آیه" انا لله وانا الیه راجعون"آغاز کرد صدای گریه وشیون در فضا طنین افکند.امام با این کلمات شروع به سخنرانی کرده، عمق اندوه خود را به مخاطبانش منتقل کرد :"من تأثرات قلبی خود را نمیتوانم اظهار کنم... قلب من در فشار است....ناراحت هستم...با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید.....ایران دیگرعید ندارد....عید ایران را عزا کردند.....ما را فروختند....عزت ما پایکوب شد....عظمت ایران ازبین رفت...."
امام در این نطق تاریخی وانقلابی موضع قاطع خود را در برابر بلوکهای شرق وغرب روشن ساخت ، اهداف و آرمانهای روحانیت را تا حدودی مشخص کرد ورهنمودهای غنی ،ژرف و پرمحتوایی به نسل معاصر ونسلهای آینده داد.فرازهایی از این سخنرانی به شرح زیر است:
"ما را فروختند .استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند.پایکوبی کردند...قانونی در مجلس بردند،درآن قانون اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین .... مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمند اداریشان، با خدمهشان، با هر کس که بستگی به آنها دارد ، اینها از هر جنایتی مصون هستند.اگر یک خادم امریکایی ، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند...پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد.دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند ، بازپرسی کنند ، باید برود امریکا ! آنجا در امریکا ،اربابها تکلیف را معین کنند....ملت ایران را از سگ امریکایی پستترکردند.اگرچنانچه کسی یک سگ امریکایی را زیر بگیرد،بازخواست از اومیکنند و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد،مرجع ایران را زیر بگیرد ...هیچکس حق تعرض ندارد.چرا؟...ما با این مصیبت چه بکنیم ؟روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند ؟..."
امام علاوه بر ایراد این نطق انقلابی ،اعلامیهای نیز علیه احیای رژیم کاپیتولاسیون صادر کرد واز خیانت شاه بیش از پیش پرده برداشت.
تبعید امام به ترکیه
رژیم شاه که با بالا گرفتن موج نارضایتی تودهها و تحریک افکار عمومی، سخت وحشت کرده بود و تخت و تاج لرزان خود را دستخوش تندباد انقلاب ملتی عصیانزده و بیدارشده میدید ، دریافت که با بودن رهبرآگاهی چون امام خمینی در ایران ، نهتنها پیاده کردن طرح استعماری "انقلاب سفید" و خدمتگزاری به امریکا امکانپذیر نمیباشد ، بلکه تاج و تخت و سلطنت او نیز در معرض زوال و واژگونی قرار دارد. از اینرو بر آن شد که با دستگیری و تبعید او تاج شاهی و انقلاب امریکایی را از سقوط حتمی نجات بخشد و هرگونه صدای مخالفی را در سینه خفه کند.
شب 13 آبان 1343 صدها کماندو و چترباز مسلح،خانه امام را در قم محاصره کردند و از بام و دیوار وارد منزل شدند و برای دستگیری او به جستجوو ضرب و شتم خدام منزل پرداختند.دژخیمان شاه پس از پرسوجو در بیرونی، از آنجا که دریافتند امام در اندرون بهسر میبرد،به درب اندرون یورش بردند وچون در را بسته یافتند ، با مشت ولگد به جان آن افتادند ! امام چندین بار بانگ زد "وحشیگری درنیاورید ، الآن در را باز میکنم " لیکن مزدوران شاه بیتوجه به تذکر او به مشتکوفتن و لگدزدن خود ادامه دادند تا سرانجام قسمتی از در را شکستند!
امام که از پیدا کردن کلید ناامید شدهبود، از در دیگر اندرون که به کوچه باز میشد خارج شد و در وقت بیرونرفتن ، مهر امضای خود را به رسم امانت به همسرش سپرد وفرمود "شما را به خدا میسپارم ". کماندوها و دژخیمان رژیم شاه که سراسر کوچه را اشغال کرده بودند، به محض بیرونرفتن امام از منزل، او را محاصره کردند و به ماشینی که درب منزل آورده بودند سوارکردند. امام بادیدن آن همه کماندو وچترباز که در محوطه گردآمده بودند با لبخندی به مسئول آن گروه گفت :"اینهمه قوا نمیخواست." وماشین با شتاب هرچه بیشتر به حرکت درآمد.
ماشین حامل امام درمدتی کمتر از 90 دقیقه به فرودگاه مهرآباد رسید و در آنجا سرهنگ مولوی به وسیله بیسیم با مافوق خود ارتباط برقرار کرد و اظهار داشت که مأموریت تا اینجا بهخوبی صورت گرفته است و دنباله آن نیز بزودی انجام میپذیرد.هنوز آفتاب روز 13 آبان ماه 1343 سر از افق بیرون نیاورده بود که امام به جرم دفاع از استقلال وطن و هموطنان مسلمان خود از وطن بیرون برده شد.هواپیما در ساعت 11:30 صبح در فرودگاه آنکارا بر زمین نشست. مأموران امنیتی ترکیه که در فرودگاه به استقبال آمده بودند، امام را به هتل بولوار پالاس، طبقه چهارم اتاق 514 بردند.فردای آن روز،14 آبان، در ساعت 2 بعدازظهر امام را به یکی از ساختمانهای فرعی خیابان آتاتورک منتقل کردند تا او را از دید خبرنگاران داخلی و خارجی آن کشور که به دنبال خبر تبعید او به ترکیه سخت کنجکاو شده بودند ، دور نگهدارند وسرانجام در تاریخ 21 آبان ماه 43 او را به شهر بورسا ، واقع در 460 کیلومتری غرب آنکارا انتقال دادند.
واکنش مردمی در برابر تبعید امام
دستگیری وتبعید امام موج خشم ونگرانی در مجامع مذهبی و روحانی پدید آورد.حوزههای علمیه درسهای خود را تعطیل کردند.پیشنمازها در برخی از شهرها از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند.ملت فداکار ایران با دریافت خبر تبعید غیرقانونی امام در برخی از مراکز واماکن دست به اعتصاب و تظاهرات استنکارآمیز زد.در برخی از شهرستانها بازار تعطیل شد و تظاهراتی در بازار تهران و خیابانهای آن حومه روی داد.
حرکتها وخروشهای پیگیرو دامنهدار که در بسیاری از شهرها به چشم میخورد ، نمایشگر خشم وعصیان بیش از حد مردمی بود که از تبعید غیر قانونی امام به دست شاه به ستوه آمده بودند وبه سوی یک انفجار پیش میرفتند.شاه بر آن شد با ترفندهای فریبنده، خشم تودههای مسلمان ایران را تخفیف بخشد واز قبح خیانت خود تا حدی بکاهد.لذا حاج آقا مصطفی، فرزند امام را که در صبح روز 13 آبان همزمان با تبعید امام به ترکیه دستگیر و به زندان قزلقلعه برده شده بود، پس از 57 روز آزاد کرد تا امید بازگشت امام والغای کاپیتولاسیون را در دلها پدید آورد وتودهها را به اینگونه امیدها سرگرم واز حرکت وشورش بازدارد.با وجود این به منظور از بینبردن هرگونه اثرو یادگاری از امام بر آن شد که حاج آقا مصطفی را نیز با میل خود او و به اسم دیدن پدر از ایران بیرون کند.لذا به اوپیشنهاد دادند که در صورتی که بخواهد میتواند به ترکیه برود واز امام دیدن کند.حاج آقا مصطفی روی نگرانیهایی که از سرنوشت پدرداشت، ابتدا این پیشنهاد را پذیرفت، ولی پس از ورود به قم وملاقات با اساتید به این نتیجه رسید که این مسافرت طبق خواست رژیم است که میخواهدبدین وسیله زمینه را برای از بین بردن آثار وعلائم راه و مرام امام آماده سازد.از اینرو از این مسافرت بکلی منصرف شد.رژیم وقتی نتوانست وی را با پای خود روانه تبعید کند ،سرانجام در روز 13 دی ماه 43 به خانه امام در قم یورش بردند وحاج آقا مصطفی را دستگیر وروانه تهران کردند و در بامداد روز 14 دی ماه 43 به استامبول اعزام واز آنجا به اقامتگاه امام در شهر بورسا تبعید کردند. تبعیدی که هیچگاه بازگشت نداشت.
بدین ترتیب یکی دیگر از برگهای تاریخ ورق خورد و روز 13 آبان را به عنوان گواهی بر غیرت و پایمردی رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) رقم زد . رهبری که در راه دفاع از شرف و عزت این ملت ،با ایستادگیش در راه اعتلای دین و ملت ، قدرت پوشالی استکبار جهانی و ایادیش رابه تمسخر گرفت.ملت رشید ایران نیز با تأسی از رهبر فرزانه خود،با خلق حماسههایی پرشور در طول تاریخ انقلاب اسلامی، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره این روز سرنوشتساز و حرکتآفرین، وفاداری خود را به مکتب ضد استکباری امام خمینی (ره) ثابت کرد و نشان داد که تا پای جان در برابر فزونطلبیهای امریکا ایستاده است.
1- این مقاله تلخیصی است آزاد از کتاب :
روحانی، سید حمید،نهضت امام خمینی،دفتر اول،تهران،مؤسسه چاپ و نشر عروج،چاپ پانزدهم،1381 ،صص1109-999