سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

86/11/21
6:59 ع

وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است

پرده‌ی شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان

ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی

در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوه‌ی ما عدل و بنده پروری است

نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

رودها از خود نه طغیان می کنند
آنچه می گوئیم ما، آن می کنند

ما، به دریا حکم طوفان می دهیم
ما به سیل وموح فرمان می دهیم

نسبت نسیان به ذات حق مده
بار کفر است این، به دوش خود منه

به که برگردی، به ما بسپاریش
کی تو از ما دوست‌تر میداریش

نقش هستی، نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب، سرگردان ماست

قطره‌ای کز جویباری میرود
از پی انجام کاری میرود

ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم
ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم

میهمان ماست، هر کس بینواست
آشنا با ماست، چون بی آشناست

ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند

سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت
زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت

کشتی ای ز آسیب موجی هولناک
رفت وقتی سوی غرقاب هلاک

تندبادی ، کرد سیرش را تباه
روزگار اهل کشتی شد سیاه

طاقتی در لنگر و سکان نماند
قوتی در دست کشتیبان نماند

ناخدایان را کیاست اندکی است
ناخدای کشتی امکان ، یکی است

بندها را تار و پود از هم گسیخت
موج از هر جائی که راهی یافت ریخت

هر چه بود از مال و مردم ، آب برد
زان گروه رفته طفلی ماند خرد

طفل مسکین چون کبوتر پر گرفت
بحر را چون دامن مادر گرفت

موجش اول وهله چون طومار کرد
تندباد اندیشه پیکار کرد

بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بنای شوق را ویران نکن

در میان مستمندان ، فرق نیست
این غریق خرد بهر غرق نیست

صخره را گفتم مکن با او ستیز
قطره را گفتم بدان جانب مریز

امر دادم باد را ، کان شیرخوار
گیرد از دریا ، گذارد در کنار

سنگ را گفتم به زیرش نرم شو
برف را گفتم ، که آب گرم شو

صبح را گفتم به رویش خنده کن
نور را گفتم ، دلش را زنده کن

لاله را گفتم که نزدیکش بروی
ژاله را گفتم که رخسارش بشوی

خار را گفتم ، که خلخالش مکن
مار را گفتم که طفلک را مزن

رنج را گفتم ، که صبرش اندک است
اشک را گفتم مکاهش ، کودک است

گرگ را گفتم ، تن خردش مدر
دزد را گفتم گلوبندش مبر

بخت را گفتم ، جهانداریش ده
هوش را گفتم که هوشیاریش ده

تیره گی ها را نمودم روشنی
ترسها را جمله کردم ایمنی

ایمنی دیدند و نا ایمن شدند
دوستی کردم ، مرا دشمن شدند

کارها کردند ، اما پست و زشت
ساختند آئینه ها اما زخشت

تا که خود بشناختند از راه ، چاه
چاه ها کندند مردم را به راه

روشنی ها خواستند ، اما ز دود
قصرها افراشتند ، اما به رود

قصه ها گفتند بی اصل و اساس
دزد ها بگماشتند از بهر پاس

جامها لبریز کردند از فساد
رشته ها رشتند در دوک عناد

درس ها خواندند ، اما درس عار
اسبها راندند ، اما بی فسار

دیوها کردند دربان و وکیل
در چه محضر ، محضر رب جلیل

سجده ها کردند بر هر سنگ و خاک
در چه معبد ، معبد یزدان پاک

رهنمون گشتند در تیه ضلال
توشه ها بردند از وزر و وبال

از تنور خودپسندی ، شد بلند
شعله ی کردارهای ناپسند

وارهاندیم آن غریق بی نوا
تا رهید از مرگ ، شد صید هوی

آخر ، آن نور تجلی دود شد
آن یتیم بی گنه ، نمرود شد

رزمجوئی کرد با چون من کسی
خواست یاری ، از عقاب و کرکسی

کردمش با مهربانی ها بزرگ
شد بزرگ و تیره دل تر شد ز گرگ

برق عجب آتش بسی افروخته
وز شراری ، خانمان ها سوخته

خواست تا لاف خداوندی زند
برج و باروی خدا را بشکند

رای بد زد ، گشت پست و تیره رای
سرکشی کرد و فکندیمش ز پای

پشه ای را حکم فرمودم ، که خیز
خاکش اندر دیده خود بین بریز

تا نماند باد عجبش در دماغ
تیرگی را نام نگذارد چراغ

ما که دشمن را چنین می پروریم
دوستان را از نظر ، چون می بریم

آنکه با نمرود ، این احسان کند
ظلم ، کی با موسی عمران کند

این سخن ، پروین ، نه از روی هواست
هر کجا نوری است از انوار خداست


  

86/11/19
3:47 ع

 

 

 

فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی

فردوسی در سال 329 هجری برابر با 940 میلادی در روستای باژ از توابع طوس در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود و در جوانی شروع به نظم برخی از داستانهای قهرمانی کرد. در سال 370 هجری برابر با 980 میلادی زیر دید تیز و مستقیم جاسوس های بغداد و غزنین ، تنظیم شاهنامه را آغاز می کند و به تجزیه و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر ترک داخلی آنها می پردازد. فردوسی ضمن بیان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنین ، بلکه با عناصر داخلی آنها نیز می ستیزد و در واقع ، طرح تئوری نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد حداقل آرزوی او این بود که ترکیبی از اقتدار ساسانیان و ویژگیهای مثبت سامانیان را در ایران ببیند. چهار عنصر اساسی برای فردوسی ارزشهای بنیادی و اصلی به شمار می آید و او شاهنامه خود را در مربعی قرار داده که هر ضلع آن بیانگر یکی از این چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: ملیت ایرانی ، خردمندی ، عدالت و دین ورزی او هر موضوع و هر حکایتی را برپایه این چهار عنصر تقسیم می کند. علاوه بر این ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز ترک های متجاوز و امویان و عباسیان ستمگر پاسخ دهد او ایرانی را معادل آزاده می داند و از ایرانیان با تعبیر آزادگان یاد می کند؛ بدان سبب که پاسخی به ستمهای امویان و عباسیان نیز داده باشد؛ چرا که مدت زمان درازی ، ایرانیان ، موالی خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد بنابراین شاهنامه از این منظر، بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد، ارتقای نگرشی ملی و انسانی و یا تعالی بخشیدن نوعی جهانبینی است.

سی سال بعد یعنی در سال 400 هجری برابر با 1010 میلادی پس از پایان خلق شاهنامه این اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوی نشان داده می شود. به علت های گوناگون که مهمترینشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حکومتی با فردوسی باعث برگشتن فردوسی به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسی در سال 411 هجری برابر با 1020 میلادی در زادگاه خود بدرود حیات گفت ولی یاد و خاطره اش برای همه دوران در قلب ایرانیان جاودان مانده است.

زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداریم ، تقریبا چیزی از شخصیت ، عقاید، خاطرات و افکار نظام یافته ما باقی نخواهد ماند بدون زبان ، موجودیت انسان هم به پایان می رسد زبان ، ذخیره نمادین اندیشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداری ها، افکار قالبی و انگیزه هایی است که در سوق دادن و تجلی هویت فرهنگی انسانها نقش اساسی دارد.همگان بر این باورند که واژه ها در کارگاه اندیشه و جهان بینی اندیشمندان و روشنفکران هر دوره در هم می آمیزند تا زایش مفاهیم عمیق انسانی تا ابد تداوم یابد. با وجود این ، در یک داوری دقیق ، تمایزات غیرقابل کتمان و قوت کلام سخنسرای نام آور ایرانی حکیم ابوالقاسم فردوسی با همتایان همعصر خود آشکارا به چشم می خورد زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیزبین او، در محدودیت قالبهای شعری ، تن به اسارت نمی سپارد و ناگزیر به گونه شگفت آوری زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسی به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود، بالاجبار برای بیان مسائل روز: زبانی کنایه و اسطوره ای انتخاب کرده است ؛ در حالی که محتوای مورد بحث او مسائل جاری زمان است بدین اعتبار، فردوسی از معدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات قدرت سیاسی زمان خویش را داشته است پایان سخن آن که انگیزه فردوسی از آفریدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خلفای عباسی و سلطه امیران ترک بود .

آنچه کورش کرد و دارا وانچه زرتشت مهین
زنده گشت از همت فردوسی سحـر آفرین
نام ایــــران رفته بــود از یـاد تا تـازی و تـرک
ترکــتــازی را بــرون راندند لاشـــه از کـمین
ای مبـــارک اوستـــاد‚ ای شاعـــر والا نژاد
ای سخنهایت بســوی راستی حبلی متین
با تـــو بد کـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
آزمـــنـــدان بــخیـــل و تاجـــداران ضـنــیــن

 

زندگی نامه

 


 
حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.

فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.

همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.

چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.

او خود می گوبد:

بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.

اَلا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال

بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.

اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.

ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.

به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.

تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.

 

 

در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.

اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.

از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.

شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.

او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.


ویژگیهای هنری شاهنامه

"شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند.

فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که:

گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم

فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه می شویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصل خیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفته اند.

چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان کوشیدند.

اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد.

ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.

شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.

فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.

در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.

زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد.

حکیم فردوسی خود توصیه می کند:

تو این را دوغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد

شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.

جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.

تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد.

زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند.

برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است.

پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.

شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.

آنها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند.

قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.

اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.

نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.

 

 

تصویرسازی

تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.

تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.

چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:

چو خورشید از چرخ گردنده سر
برآورد بر سان زرین سپر

***

پدید آمد آن خنجر تابناک
به کردار یاقوت شد روی خاک

***

چو زرین سپر برگرفت آفتاب
سرجنگجویان برآمد ز خواب

و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:

چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید

موسیقی

موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند.

علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد.

اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.

برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد، زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش
ز بس نیزه و گونه گونه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر
ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمین شد به کردار دریای قیر
همه موجش از خنجر و گرز و تیر
دمان بادپایان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گفتی شتاب

 

منبع داستانهای شاهنامه

نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود.

این کتاب به دلیل آن که به دستور و سرمایه "ابومنصور توسی" فراهم آمد، به "شاهنامه ابومنصوری" شهرت دارد و تاریخ گذشته ایران به حساب می آید.

اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود در بعضی نسخه های خطی شاهنامه موجود است.

علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است، اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد.

پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام دقیقی کار به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را شروع کرد.

دقیقی زردشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت.

او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت کرد.

دقیقی ظاهراً به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ی ابومنصوری را که به نثر بود به نظم در آورد.

دقیقی، هزار بیت بیشتر از این شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) و بخش عظیمی از داستانهای شاهنامه ناسروده مانده بود.

فردوسی استاد و هشمهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد.

از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.


بخش های اصلی شاهنامه

موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ساسانیان به دست اعراب است و کلاً به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود.

دوره اساطیری

این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن در این دوره صورت می گیرد.

در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگ ترین مشکل این عصر بوده است. (بعضی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که با آریایی های مهاجم همواره جنگ و ستیز داشته اند)

در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود.

دوره پهلوانی

دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می نشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز می شود.

پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند.

سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود.

مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود، شغاد از بین می رود و سیستان به دست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می رسد.

دوره تاریخی

این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند.

در این زمان اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا را که همان داریوش سوم است می کشد و به جای او بر تخت می نشیند.

پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آن گاه حمله عرب پیش می آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می رسد.



  

86/11/19
3:41 ع

سلطانالاولیا و الاقطاب تاج المعشوقین شمسالدینوالحق، محمدبن علی بن ملک تبریزی به سال 582هجری قمری در تبریز قدم به عرصة هستی نهاده استنسب شریفش به ترکان قبچاق منتهی میگردد در اینرابطه مولوی میگوید (زهی بزم خداوندی زهی میهایشاهانه - زهی یغما که میآرد شه قبچاق ترکانه) دردوران جوانی در تبریز به (شیخ ابوبکر سلهباف) عارفمشهور آن عصر اظهار ارادت نموده و در محضرش ازرموز طی مراحل عرفان به کسب اطلاعاتی موفق گردیدهاست و از این مصاحبت شورسر و جنب و جوشی بر اوعارض شده که نتوانسته است در وضع زندگی آسایشیداشته باشد و خودش گفته که تمام ولایتها را از شیحابوبکر سلهباف دریافتم معالوصف از حضور او استغنایاحساس کرده به فکر درک حضور شیوخ شهرهای دیگرمیافتد از تبریز رخت سفر بربسته سیاحت در عالم را درجستجوی اوتاد وجهة همت خود قرار میدهد و در جاییقرار نمیگیرد. عدهیی از ساکنین طریقت عرفان او راملقب به (کامل تبریز)ی میگردانند و جماعتی ازمسافران صاحبدل احتمالاً برطی الارض او، او را مستمی"به (طایر) یعنی پرنده مینمایند مخالفانش او را (شمسآفاقی) لقب میدهند هدفشان نسبت ولگرد دادن بر اوبوده است شمس چون بر حلب وارد میشود مقیم یکی ازحجرههای مدرسةیی آن شهر میشود و در آنجا متحملچهارده ماه ریاضت میگردد و از نمط سیاه لباس بر تنمیکند شمس را در سیر سلوک عرفان افراط استیلاداشته ولی از یک جهت منزهترین دامن را در طریقت بهخود اختصاص داده آن هم این است که در ردیف اماماحمد غزالی، رکنالدین عراقی، کمال فجندی و امثالهمقرار نگرفته است تا به صبیان بازی از خود تمایل نشانبدهد وقتی که به بغداد وارد میشود و با اوحدالدینکرمانی شیخ یکی از خانقاههای مهم بغداد ملاقاتمینماید از او استفساد میکند در چیستی شیخاوحدالدین میگوید ماه را در میان آب طشت میبینم(یعنی در رخ غلام زیبا جمال حق را) شمس تبریزیمیگوید اگر در پشت گردنت دنبل نداشتی به آسمانمینگریستی خود ماه را در آنجا میدیدی ضمناً پس ازرسیدن در قونیه به محضر جلالالدین مولوی در شصتسالگی با دختری بنام کیمیا ازدواج میکند که این کار راغلام بارگان مبادرت نورزیدهاند. شمس تبریزی دستارادت به شیخ رکنالدین سجاسی متوفای 606 هجریقمری داده او به شمس اشاره نموده که به قونیه رفته وجلال مولوی را به طریقت هدایت نماید. دربارة شرح حال شمس تبریزی میتوان از سه مأخذمهم استفاده نمود این سه مأخذ مثنوی بهاءالدین سلطانولد فرزند مولانا جلالالدین مولوی و رسالة فریدونبناحمد سپهسالار و کتاب مناقبالعارفین شمسالدیناحمد افلاکی است که به سال 718 هجری قمری نوشتهاین سه مأخذ مخصوصاً مناقبالعارفین شمستبریزی رادر سیر سلوک عرفان آنچنان در فراز و نشیب قراردادهاند که جهت صحیح بر حرکت او معین نیست و آثارخودش هم حاکی از سرگردانی او در شریعت و طریقتاوست او از سران معتقدین وحدت وجود به افراطمیباشد و در شریعت این قول افلاکی که شمس گفت (هرکس در عهد خود به مسند مردی نشسته بعضی کاتبوحی بودند و بعضی محل وحی اکنون جهد کن که هر دوباشی هم محل وحی حق و هم کاتب وحی خود) حق وحساب او را تصفیه میکند. گفتیم شمس جهت مجذوب ساختن جلالالدین مولویبه اشارة شیخ سجاسی میبایست به شهر قونیه برودولی عدهیی بر این سرند که شمس تبریزی اقالیم را زیرپا نهاد و نظیر خود را در لفظ و معنا نیافت چون کمالاتاو به حدّ کمال رسیده بود در جستجوی اکملی بود کهروز شنبه بیست و ششم جمادیالاخرای 642 هجریقمری که مصادف بود با 26/9/623 شمسی در قونیهحضور مولانا جلالالدین بلختی ثم رومی را درک نمودمولوی فقیه حنبلی و مدرس علوم دینی بود شمس او راچنان مجذوب خود ساخت که از تدریس علوم منقول دلبر داشت و به تقدیس قدیس اعظم نوظهور خود یعنیشمس تبریزی پرداخت سه ماه هر دو در حجرة خلوتنشستند و بر کسی ظاهر نشدند النهایه این ملاقات یکفقیه حنبلی را به اعرفالعارفین و اشعرالشاعرین مبدلساخت که مثنوی و دیوان شمس تبریزی و فیه و مافیه وسایر آثار مولوی ثمرة شجرة این ملاقات میباشند. شمس در مولوی چنان شور درسر و سودا در دل بهجوشش میآورد که تنها خودش را در نظر او مجسممیدارد تا آنجا که مولوی میگوید (پیر من و مراد من -درد من و دوای من فاش بگفتم این سخن - شمس من وخدای من - کعبة من کنشت من - مونس روزگار من -دوزخ من بهشت من - شمس من و خدای من) الی آخردر چنین حال مولوی دیگر از آن خود نیست از شریعتدل برداشته است مدرسه شریعت او بر مرکز سماع ورقص مبدل گردیده است شمستبریزی هم دم از انسانسالاری میزند و حدیث (مَنْ عَرَفَ نفسه فَقَدْ عَرَفَ رَبِّهُ)را تفسیر به رأی میکند و میگوید وقتی خودش راشناخت خدا را شناخت پس خودش همین خداست سخنرا به جایی میکشاند که در مقالاتش میگوید (او (یعنیپیغمبر) ندانم از چه حیا داشت که نگفت مَنْ عَرَفَ نفسیفَقَدْ عَرَفَ رَبِّهُ هر که مرا شناخت پس خدایش را شناخت)این بیان نمونهیی از مقالات اوست در سایر مقالاتمسلک وحدت وجودی و انسان سالاری خود را درمراحل خطرناک قرار میدهد و پا از هندوئیسم هم که در(الله، انسان، عشق) خلاصه است فراتر مینهد بر سرشیطان که در نظام الله سالاری شرّ مطلق و عدوالله وعدوالناس مسلّم است غسل توبه میریزد و رئوفالناس میگرداند کار به جایی میانجامد که مردم شهرقونیه و علما و بعضی از عرفا از همه بیشتر فرزند دوممولوی علاءالدین محمد علیه شمس تبریزی قیام کرده واذیت آزارش را وجهة همت خود قرار میدهند در اینحئص و بئص کیمیا زن فرشته جمالش هم در اثر ایجادحادثهئی هستی خود را از دست میدهد. یک هفته پساز فوت او روز پنجشنبه بیست یک ماه شوال سال 643پس از مرور 457 روز سکونتش در قونیه ناگهان ازابصارالناس غایب میگردد جلال الدین مولوی در آتشمفارقتش میسوزد و میسازد و میگوید: (ای صباحالی زخدّ و خال شمس الدین بیار - عنبر ومشک ختن از چین به قسطنطین بیار - من نه تنهامیسُرایم شمس دین و شمس دین - میسراید عندلیباز باغ و کبک از کوهسار) الی آخر که غزل زیباییمیباشد تاب مفارقت او را نیاورده فرزندش سلطان ولدرا مأمور بر جستجوی شمس میگرداند او پس ازانقضای پانزده ماه شمس را از دمشق به قونیه میآورد وبر دل پدرش آرامش میبخشد اما کار در اینجا خاتمهنمیپذیرد آتش کینه و دیک مخالفین را بر جوششمیافزاید میکوشند که غیبت صغرای شمس را به غیبتکبری مبدل گردانند تحمل ندارند که شمس موسیقی راتا حدودی (وحی ناطق پاک) و نوای چنگ را تا حد(قرآن فارسی) انگاشته و به مولوی بر گفتن این بیت ولوبعد از ناپدید شدنش هم باشد بگو یا ند (خشک سیم وخشم چوب و خشک پوست از کجا میآید این آوازدوست) و تحمل ندارند شمس بگوید (آن لحظه کهصادقی بر قصد موسی اگر در مشرق بود محمد در مغربهر دو بر قصند و وجدشان حاصل شود) چگونه بر غیبتکبرایش مخالفین موفق شدند اقوال گوناگون ذکر شدهاست که به نقل یکی پرداخته میشود. مولوی را با شمسمجالستی بود چند نفر از دراویش آمدند شمس را احضارنمودند شمس از جای برخاست در حالی که متذکر اینذکر بود (به پای مرگ میبرندم) او را به محلی آوردندکه طرح کشتنش را در آنجا کشید بودند ضرباتی بر اووارد ساخته به حیاتش خاتمه دادند و جسدش را درچاهی افکندند که بعدها پسر بزرگ مولوی او را بیرونکشید و در جوار جدش به خاک سپرد این حادثه به سال645 هجری قمری اتفاق افتاد گروهی هم بر این قولند کهاز نظر ایشان غایب گردید که باوری بیش نیستعبدالرحمن جامی هم در نفحات الانس متذکر شده کهشمس را به سال 645 در قونیه کشتند.

  

86/11/14
6:41 ع

شعر ای وای مادرم که استاد شهریار به مناسبت از دست دادن مادرش سروده است.
البته من تنونستم شعری از وی به زبان آذری در مورد مادر پیدا کنم.

آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ئی سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول میخورد
هر کنج خانه صحنه ئی از داستان اوست
در ختم خویش هم بسر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز میگذشت از این زیر پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه میرود
چادر نماز فلفلی انداخته بسر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هرجا شده هویج هم امروز میخرد
بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد بجستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته بزیر بال
هر شب در آید از در یک خانه فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ایست ، سزاوار احترام :
تبریز ما ! بدور نمای قدیم شهر
در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
اینجا بداد ناله مظلوم میرسند
اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در ، باز و سفره ، پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر میشوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
انصاف میدهم که پدر رادمرد بود
با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت
اما قطارهای پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله میزند
ناهید ، لال شو
بیژن ، برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش میپزد
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که بما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب بگوشم همیشه گفت :
این حرفها برای تو مادر نمیشود .
پس این که بود ؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد ،
در نصفه های شب .
یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب
نزدیکهای صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا ،‌
راز و نیاز داشت
نه ، او نمرده است .
نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر میشود خموش
آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق
او با ترانه های محلی که میسرود
با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت
وانگه باشکهای خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد بمن آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی
او پنجسال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ
تنها مریضخانه ، بامید دیگران
یکروز هم خبر : که بیا او تمام کرد .
در راه قم بهرچه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش بمن داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طوماز سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم بحال من از دور میگریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم بسوره یاسین چکید
مادر بخاک رفت .
آنشب پدر بخواب من آمد ، صداش کرد
او هم جواب داد
یک دود هم گرفت بدور چراغ ماه
معلوم شد که مادره از دست رفتنی است
اما پدر بغرفه باغی نشسته بود
شاید که جان او بجهان بلند برد
آنجا که زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست
این هم پسر ، که بدرقه اش میکند بگور
یک قطره اشک ، مزد همه زجرهای او
اما خلاص میشود از سرنوشت من
مادر بخواب ، خوش
منزل مبارکت .
آینده بود و قصه بیمادری من
ناگاه ضجه ئی که بهم زد سکوت مرگ
من میدویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر بناله برآورده از مغاک
خود را بضعف از پی من باز میکشید
دیوانه و رمیده ، دویدم بایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز :
از من جدا مشو
میآمدیم و کله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب میکنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم
خاموش و خوفناک همه میگریختند
میگشت آسمان که بکوبد بمغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
میآمد و بمغز من آهسته میخلید :
تنها شدی پسر .
باز آمدم بخانه چه حالی ! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود :
بردی مرا بخاک کردی و آمدی ؟
تنها نمیگذارمت ای بینوا پسر
میخواستم بخنده درآیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم

  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
شعر و شاعری و زندگینامه شاعران ایرانی[24] طالع بینی[9] معلمی شغل نیست[1] داستان جالب[1] شعر اذری[19] جوک بازار[2] مقاله ویژه دهه فجر[4] کسوف[1] توقع بی جا ![1] قیام خونین[1] دختر خورشید[1] تاریخچه ای از گل سرخ[1] ترفند جالب در کامپیوتر (1)[1] ترفند جالب در کامپیوتر (2)[1] ترفند جالب در کامپیوتر (3)[1] دیگر از طریق ایمیل ویروسی نشوید![1] مشاهده دوربین های امنیتی به شکل مخفیانه[1] چگونه فایل های هک را شناسایی کنیم؟[1] جناس مرکب ( آرایه های ادبی )[1] داستانک[4] مینیاتور و طراحی مینیاتور[1] فیلم گل های برگزیده تاریخ فوتبال 5[1] رتبه سنج گوگل[1] اصطلاعات رایج کامپیوتر و گوشی[1] sms اس ام اس[1] بازی کامپیوتر[10] بازی موبایل[17] نرم افزار تلفن[7] نرم افزار اینترنت[11] نرم افزار ماهواره ای[1] نرم افزار سیستمی[17] نرم افزار محافظ صفحه[4] نرم افزار چند رسانه ای[12] نرم افزار انمیشن وفلش[2] نرم افزار دیکشنری[1] نرم افزار فارسی[4] نرم افزار مهندسی[3] نرم افزار لینوکس[4] نرم افزار بازیابی[6] نرم افزار ویندوز[6] نرم افزار بهینه سازی[4] نرم افزارهای جالب[2] جدیدترین اهنگ ها[26] جدیدترین اهنگ ها 2[28] کلیپ اهنگ های جدید[11] تم-Nokia[1] عکس ها[5] زمستان 1386[25] جدید ترین اهنگ های 90[12]
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
دانلود بازی جنگی . دانلود بازی هلیکوپتر . دانلود بازی اکشن . باز ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای بهادر به نام عشق تو ، موزیک ویدیو ترکی جدید و فوق العاده زیبای Ebru Gundes به نام Excl ، موزیک ویدیو ترکی جدید و فوق العاده زیبای G?khan ?zen به نام Excl ، موزیک ویدیو جدید و بسیار زیبای لیلا فروهر به نام دو پرنده ، موزیک ویدیو جدید و فوق العاده زیبای محمد غفاری به نام حسم دروغ ن ، موزیک ویدیو زیبای Kesha به نام Take it off ، موزیک ویدیو زیبای Matam از Saeed Kermani ، کنسرت Eminem و 50Cent ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای حامد قهرمانی به نام بارون ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای شهیاد به نام عاشقم ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای علی عبدالمالکی به نام چند رو ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای عماد طالب زاده به نام ناجی ، دانلود آهنگ خانومای سن بالا از آرمین نصرتی ، دانلود آهنگ خودتو بذار جای من از زانیار و مهدی هیبتی ، دانلود آهنگ دوری تو از متین دو حنجره ، دانلود آهنگ دیگه دیره از مازیار فلاحی ، دانلود آهنگ غریبه از محسن یگانه ، دانلود آهنگ قلبم از Armin 2Afm ، دانلود آهنگ من به تو علاقه مندم از رضا شیری ، دانلود آهنگ نوازش از ابی ، دانلود آهنگ های وقتی که دیر می کنی و تاحالا غم دیدی از بهنام علم ، دانلود بازی بیلیارد و دانلود ویدیو کانورتر دانلود عکس ، دانلود سریال قهوه ی تلخ با لینک مستقیم ، دانلود شکلکهای یاهو Yahoo جدید ، دانلود فیلم A Serbian film با لینک مستقیم ، دانلود گیم کامپیوتر.دانلود گیم فکری.دانلود گیم مهیج کامپیوتر ، دانلود موزیک ویدئوی زندگی چیست از منصور ، دانلود موزیک ویدئوی نوازش از ابی ، دانلودکتاب آموزش Dreamweaver نرم افزار طراحی سایت – فارسی ، .::آهنگ جدید و بسیار زیبای Ne-Yo به نام Give Me Everything . با ، .::آهنگ جدید و بسیار زیبای افشین به نام نگام کن . با 3 کیفیت متف ، .::آهنگ جدید و بسیار زیبای امیر مایانی به نام عزیزی . با 2 کیفیت ، .::گل من با صدای فرامرز اسدیان::. ، .آهنگ.آهنگ جدید.دانلود سریع آهنگ.دانلود آهنگ موبایل ، 5 تا آهنگ زنگ زیبا با ساز های فلوت،گیتار،نی،سه تار،ویالون ، 7 آهنگ زنگ زیبای گیتار ، Eminem – Give Me The Ball ، Hamid Asghari - Hasti::. ، Ho3ein Eblis – 2 New Trak ، Hossein Tohi - The Real Tohi::. ، Hossein Tohi & KamyR – Az Daste To ، Katy Perry Ft. Kanye West – E.T::. ، Masoud Saeedi_Balaye Joon – Guitar Version ، Mehrzad & MiloBoy – Steres ، Naser Zeynali - Toro Mikham::. ، Shahin S2 Ft Ali Rahimi - Hanoozam::. ، آلبوم جدید و بسیار زیبای Drake به نام Separate Lives , با سه کیف ، آهنگ جدید و بسیار زیبای نوش‌آفرین و کیا با نام تب و تاب , با دو ، آهنگ جدید و فوق العاده زیبای Deftpoet به نام از طهران تا تهران ، آهنگ ملایم پیانو ، اینم از موزیک ویدیو Avril به نام What the hell ، ثبت رایگان دامین رایگان free domain ، دانلود kmplayer . km player . بازی . دانلود عکس . انیمیشن ، دانلود آلبوم اسیر از علیرضا قمیشی ، دانلود آلبوم باور کن از علیرضا شهاب ، دانلود آلبوم ساعت 25 شب از رضا یزدانی ، دانلود آلبوم یه خاطره از فردا از احسان خواجه امیری ، دانلود آهنگ از غمت دارم میمیرم از رضا شیری ، دانلود آهنگ از من نگذر از 25 بند-25Band م ، دانلود آهنگ امیر تتلو به اسم بی تو میترسم ، دانلود آهنگ ایول از تتلو،طعمه،رضایا و 2AFM ، دانلود آهنگ با گریه می بخشم از بابک قدمایی ، دانلود آهنگ بپر تو بغلم از بابک تسلیمی ، دانلود آهنگ برسه ماه از 25 باند ، دانلود آهنگ برگرد از امیر تتلو ، دانلود آهنگ بهونه از علی تکتا ، دانلود آهنگ تیتراژ سریال قهوه تلخ ،مهران مدیری ، دانلود آهنگ جدایی از بابک قدمایی ، دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبا و احساسی منصور حیدری به نام آخرین ، دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای احسان گلیان به نام اشک ، دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای مجید یحیایی به نام بی خوابی ، دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای محمد میران به نام گناه کارم ، دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای مصطفی حاتمیان و آف بوی به نام آغا ، دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای مهرشاد با نام دوران ، دانلود آهنگ جدید و شاد و زیبای فرشاد اررور به نام حس تازه ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبا و شاد منصور به نام بری باخ ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای TM Bax به نام میدون ، دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای احسان پایه به نام درس عاشقی ،
صفحات اختصاصی
 
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani عشق سرخ من یکتاز TOWER SIAH POOSH سیب خیال آقاشیر BABAK 1992 یادداشتها و برداشتها .: شهر عشق :. بوی سیب طریق یار غروب آرزوها سوشیانت تنهاترین عاشق بیکار الاف چت روم فارسی.جک.موزیک.علمی .خبر.بازی آنلاین.فال.سرگرمی. مدل لباس عرفان وادب یه دخترشاد ماه مهربان من عدالت جویان نسل بیدار صل الله علی الباکین علی الحسین Sense Of Tune آزاد اندیشان پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حفاظ عشقولانه علمی دانستنیها بدن سازی عکس... دختر ایران زمین دانستنیهای ایران زمین یاسوج عــــشقـــــولـــــک دهاتی کلبه شعر و مقاله و دانلود همه رقم مفت!!!!! عشق !!...ساحره بمب خنده خاطرات این روزهای من دلتنگی اخبار فناوری اطلاعات و ارتباطات سایه دکتر علی حاجی ستوده من هیچم ورزش و سلامت جزیره صداها حدائق ذات بهجة مقاله و جوک دانلود نرم افزار ₪ اس ام اس و جک ₪ ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان شاید این جمعه بیاید...شاید!!! دانلود تبسم سایت تخصصی بیماریهای داخلی دکتر کمال مهربان سیسیلی صداقت baran60.parsiblog.com روژمان
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ